متخصصان حقوق اسلامی در مورد قلمرو داوری اتفاقنظر ندارند. برخی از فقها برای موضوعات قابل ارجاع به داوری محدودیتی قائل نیستند. شهید ثانی در مقابل گروهی از فقهای شیعه قابلیت تحکیم موضوعات کیفری مانند حکم به حبس و دیگر مجازات را عموما و حدود الهی را که طالب معین ندارد خصوصاً، موردتردید و تشکیک قرار دادهاند.[1] بههرتقدیر آنچه مسلم است این است که همه فقهای شیعه در مورد قابل داوری بودن دعاوی مالی و بازرگانی اتفاقنظر دارند.
در مورد رأی داوری اگرچه نظرات مخالفی وجود دارد که لازمالاجرا بودن حکم را منوط به رضایت طرفین نسبت به آن پس از صدور میدانند، ولی اغلب فقها معتقدند که رأی مزبور بهمحض صدور الزامآور بوده و برای طرفین داوری لازم الاتباع است.
در حقوق اسلامی اعتقاد بر این است که همه شرایط لازم برای قاضی منصوب برای قاضی تحکیم نیز ضروری است. تنها استثناء، لزوم وجود اذن از سوی امام یا فقیهی که حکومت به دست اوست، میباشد؛ بنابراین در این زمینه به نظر می رسد که با احکام داوری تا حدی تعارض دارد. درعینحال برخی از حقوقدانان سعی نمودهاند با توسل به مسائلی از قبیل قواعد لا حرج یا (الضرورات تبیح المحظورات) یا مصلحت نظام این مشکل را رفع نمایند.[2]
عمل تجاري، عملي است که بهقصد کسب سود انجام ميشود؛ و اعمالي که براي کسب سود و منفعت مادي انجام ميشوند، اعمال تجاري قلمداد ميشوند؛ و منظور از داوري تجاري عبارت است از آن داوري که به اختلافات اشخاص در موضوعات تجاري ميپردازد. يعني افرادي که با يکديگر تجارت ميکنند، گاهي اوقات به اختلافاتي برمیخورند که نميتوانند خودشان با گفتگو و مذاکره آنها را حل کنند. در اينجا آنها ترجيح ميدهند که بهجای اينکه براي حل اختلاف ميان خودشان به دادگاه بروند، از روش داوري استفاده کنند؛ و در «داوري تجاري» ضرورتی نیست که طرفين اختلافي که در مورد آن داوري ميشود، تاجر باشند.[3]
قانون داوري تجاري بينالمللي ايران، تجاري بودن داوري را دربند 1 از ماده 2 به اين شرح تعريف کرده است: «داوري اختلافات در روابط تجاري بينالمللي اعم از خریدوفروش کالا و خدمات، حملونقل، بيمه، امور مالي، خدمات مشاورهاي، سرمايهگذاري، همکاريهاي فني، نمايندگي، حقالعملکاري، پيمانکاري و فعاليتهاي مشابه مطابق مقررات اين قانون صورت خواهد پذيرفت.»[4]
و باید توجه نمود که موارد مذکور در اين بند، حصري نيستند يعني ميتوان امور تجاري ديگري را نيز بر آنها افزود. به طور کلي هر امري، امر تجاري تلقي شود، داوري راجع به آن نيز، داوري تجاري خواهد بود.
بينالمللي در مقابل داخلي قرار دارد. اختلافات حقوقي به دو دسته «داخلي» و «بينالمللي» تقسيم ميشوند. اختلافات داخلي، اختلافاتي هستند که به يک کشور مربوط ميشوند، در حالي که اختلافات بينالمللي به دو يا چند کشور مربوط ميشوند. بايد بگوييم اختلاف بينالمللي، اختلافي است که در آن حداقل يک عنصر خارجي وجود دارد. عنصر خارجي البته ميتواند شامل امور مختلفي گردد؛ مانند تابعيت خارجي يکي از طرفين يا وقوع مال مورد اختلاف در کشور خارجي يا انعقاد قرارداد در خارج از کشور و مانند آن.
تفاوت اختلاف داخلي و اختلاف بينالمللي چيست؟ تفاوت در پرسش مهمياست که در اختلاف بينالمللي با آن روبروييم و در اختلاف داخلي با آن مواجه نيستيم و آن پرسش عبارت از اين است که بر اختلاف بينالمللي چه قانوني حکومت ميکند؟
به اين مسأله ميگوييم، مسئله تعارض قوانين يا مسئله قانون حاکم! يعني اين سؤال که بر اساس قانون کدام کشور بايد اقدام کرد؟ فرض کنيم که یک تاجر ایرانی با تاجر تبعه ترکیه اختلاف پیدا می کنند و آنها داور را انتخاب کرده باشند. داور ميخواهد در مورد اختلاف ميان آنها نظر بدهد و بگويد که بر اساس قانون، حق با حسن است يا حسين، در اينجا همين سؤال براي داور مطرح ميشود داور بايد قبل از هر کاري براي خود مشخص کند که آيا بايد بر اساس قانون ايران، قضيه را بررسي کند و رأي خود را صادر کند يا بر اساس قانون مثلا ترکيه. يعني این بار مسئله تعارض قوانين براي داور پيش ميآيد. بهطورکلی در هرجایی که مسئله تعارض قوانين وجود داشته باشد، مسئله ما ديگر مسئله داخلي نيست و يک مسئله بينالمللي به شمار ميرود. يا به عبارت بهتر با ورود عنصر خارجي، داوري نيز داوري بينالمللي ميشود.
اگرچه ورود عنصر خارجي – خواه آن عنصر خارجي، تابعيت خارجي يکي از طرفين باشد و خواه واقعشدن مال مورد اختلاف در خارج کشور و خواه هر عنصر خارجي ديگري – داوري را تبديل به يک داوري بينالمللي ميکند، اما در حقوق ايران، داوري بينالمللي چنين تعريف وسيعي ندارد. بهعبارتدیگر قانون داوري تجاري بينالمللي ايران، مصوب سال 1376 تنها آن داوريهايي را داوريهاي بينالمللي تلقي ميکند که در آنها، يکي از طرفين اختلاف،در هنگام انعقاد موافقتنامه داوري، بهموجب قوانين تبعه ايران نباشد.
بند «ب» از ماده 1 قانون داوري تجاري بينالمللي، داوري بينالمللي را اینگونه تعريف ميکند:
«داوري بينالمللي عبارت است از اينکه يکي از طرفين در زمان انعقاد موافقتنامه داوري، بهموجب قوانين، تبعه ايران نباشد.»
بر اساس اين بند، درصورتیکه دو طرف اختلاف، ايراني باشند، داوري راجع به آن اختلاف، داوري بينالمللي نخواهد بود و يک داوري داخلي محسوب ميگردد و لذا مشمول قواعد و احکام مندرج در قانون داوري تجاري بينالمللي نيز نخواهد بود.[5]
تشخيص اين نکته که آيا طرفين اختلاف، ايراني هستند يا خارجي، بر اساس قواعد حقوق بينالملل خصوصي به عمل خواهد آمد. در حقوق ايران، قانون مدني در مواد 976 تا 991 احکام تابعيت را مشخص کرده است و لذا هرکسی که بر اساس آن مواد، تابعيت ايران را داشته باشد، ايراني محسوب ميگردد. اگر هر دو طرف اختلاف، ايراني باشند، داوري نيز داوري داخلي خواهد بود و داوري بينالمللي نيست حتي اگر مال موضوع اختلاف در خارج واقعشده باشد، يا اقامتگاه طرفين اختلاف در خارج باشد يا قرارداد داوري در خارج از کشور منعقدشده باشد.